ازپریدنهای رنگ وزتپیدنهای دل
عاشق بیچاره هرجا که هست رسوا میشود
مراباشمع نیست،نسبت درسوز
که اوشب سوزد ومن درشب وروز غم عشق نکویان،چون کنددرسینه ای منزل
گدازدجسم وگریدچشم ونالدجان وسوزد دل